من و لینکدین 1

دست و جیغ و هورااااا به افتخار خودم!!!!

 

هر 3 مصاحبه و دوره کارآموزی رو با موفقیت گذروندم و خیلیییییییییییی هیجان زده و خوشحالم. البته اینکه از دنیای تدریس زبان دور میشم و مسیرم تا سر کارم 2 ساعت و نیمه یکم زد تو حالم ولی اینا مهم نیست :) دل تو دلم نیست همکارها رو ببینم و بدونم چجور آدم هایی هستند. من تو آموزشگاه خیلی چیزا از همکارهام یاد گرفتم و ازشون ممنونم. امیدوارم اینجا هم همینطور باشه.

خب چند وقتی بود تصمیم داشتم تو لینکدین اکانت بزنم. البته بیشتر برای پیدا کردن پوزیشن ارشد میخواستم و حالا که یه شغل تو صنعت آی تی پیدا کردم گفتم دیگه واجبه این اکانت رو بزنم. و برای اولین بار عکس واقعی خودمو تو پروفایل اکانت مجازیم گذاشتم، اونم منی که اینقدر محافظه کار و نسبت به مجازی بدبینم! بعد از کامل کردن اطلاعات تحصیلی و شغلی مستقیم رفتم صفحه مجید ص (اسم اصلیش مجید نیست ولی من همش اسمش رو یادم میره D:) رو چک کردم. دو دقیقه بعدش نوتیف اومد که مجید هم صفحه شما رو چک کرده! نگو که این لینکدینِ خبرچین به بقیه خبر میده که چه کسایی صفحه شون رو دیدن! شاید پیش خودش فک کنه چه آدم فضولیم ( ایموجی کوبیدن کف دست به پیشونی) پ.ن.مجید همونی بود که غیر مستقیم باعث شد این شغل رو بگیرم و کلی باهاش رودروایسی (رودربایستی/ رودروایستی/ رودربایسی ؟!) دارم.

خلاصه اینکه منم اومدم تو جو لینکدین و چندین اکانت دیگه رو هم دنبال کردم و هی دختر! چقدر همه حرفه ای و باحال بنظر میرسند! چقدر همه در حال تلاشند و دوره های مختلف میرند و شغل جدید میگیرند و .... کلی با دیدنشون انرژی گرفتم.

صفحه مارک منسن نویسنده مورد علاقه ام رو هم دنبال میکنم. تنها کتابی که تو این پروسه تغییر شغل و کار اموزی و خوندن المانی و امتحانای دانشگاه تونست منو همچنان مجذوب خودش نگه داره کتاب Every thing is f*cked از اقای مارک منسن بود. تو یه پست کامل راجع بهش توضیح میدم. باید مصاحبه با مدیر عامل رو هم پست کنم. خاطره اردوی کاشان هم یادم نره، ماجرای اومدنم به دنیای تدریس رو هم باید بنویسم، و این که چرا تیچینگ رو دوست دارم و خیلی چیزهای دیگه... از فراموش کردن اتفاقات خوب زندگیم میترسم.

بی ربط 1: دامادمون داره میاد و دل تو دل آبجیم نیست :)))

بی ربط 2: یه توییت بود که میگفت به بچه هاتون تو ایران پرواز یاد بدین. مملکت رو هواست! فکر کنم با این دید ما افغانستانی ها باید فضانوردی یاد بگیریم چون افغانستان عملا تو فضاست.

بی ربط 3: خواهرم پاسپورت الکترونیک نداره و چون افغانستان عملا دولت نداره نمیتونه پاسپورت بگیره در نتیجه نمیتونه بره پیش شوهرش :(

بی ربط 4: پادکست های دکتر ایمان فانی و مدرسه زندگی رو بی نهایت دوست دارم و این چند روز تو مسیر مترو به کلاس زبانم چندتاشون رو گوش دادم و عمیقا لذت بردم! و بیشتر از آلِن دو باتن چیز یاد گرفتم. مرسی آلِن

 

تا درودی دیگر بدرود

حیران ۰ ۲
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان