خون دل

همش کانالای خبری رو چک میکنم و اشک میریزم. به مامانم میگم بخاطر سر درد و تب کروناست ولی کی بخاطر تب یک ریز هق هق میکنه؟ بدن درد و رنج فیزیکی در برابر غمی که رو سینه ام نشسته هیچه. دختر عموم که ساکن کابله استوری گذاشته:

"اگر قرار است هفته ی بعد اتفاق بدی بیفتد پس بگذار همان هفته ی بعد غمش را بکش. خوبیش اینست که حداقل یک هفته برای زیستن داریم"

کلمات نمیتونند حالم رو وصف کنند. امروز سر سفره داشتیم درباره ی آینده کابل حرف میزدیم. بابا گفت فقط خدا خودش به مردم رحم کنه. به دخترا، به بچه ها، به شیعه ها، به ما هزاره ها. هیچ کدوممون نتونستیم به زبون بیاریم که اگه طالبان کابل رو بگیره چی به سر عموها و عمه ها میاد. حتی تصورشم هم وحشتناکه.

 

دلم میخواد دختر عموم رو بغل کنم. بهش بگم دووم بیار دختر. ولی نمیتونم

حیران ۲ ۵
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان